علم پشتيبان ايمان من است
آيا معرفت و پرستش عالم و عامي نسبت به خدا يکسان است؟ آيا در کشفيات علمي چيزي هست که از قدرت و جلال خالق بي همتا بکاهد؟ اين ها سؤالاتي هستند که گاه و بي گاه به مغزکساني راه مي يابد، و آنان خيال مي کنند که
نويسنده: آلبرت مک کومبز وينچستر (1)(2) زيست شناس
آيا معرفت و پرستش عالم و عامي نسبت به خدا يکسان است؟ آيا در کشفيات علمي چيزي هست که از قدرت و جلال خالق بي همتا بکاهد؟ اين ها سؤالاتي هستند که گاه و بي گاه به مغزکساني راه مي يابد، و آنان خيال مي کنند که دانشمندان با تحقيقات بزرگ خود حقايقي کشف کرده اند که برخلاف گفتار پيغمبران وکتب مقدس آسماني است.
گوش کنيد تا يک موضوع ساده از زندگي خودم در اين باره نقل کنم: خوب به ياد دارم نخستين روزي که تصميم گرفتم وارد محيط دانشگاه شوم و در راه علم قدم گذارم، يکي از عمه هاي پيرم دست مرا گرفت و به گوشه اي کشيد و با لحني التماس آميز از من تقاضا کرد که از ادامه ي تحصيلات عالي منصرف شوم، زيرا تصور مي کرد کسب علوم باعث تباهي ايمان من خواهد شد. عمه من مانند بسياري از اشخاص عامي چنان مي پنداشت که علم و دين مخالف يکديگرند و هرکس راه علم را برگزيند از مذهب صرف نظرکرده است.
ولي خوشبختانه امروز، پس از سال ها تحصيل و مطالعه، من با کمال خوشحالي مي توانم اقرارکنم که نه تنها در ايمان من کوچک ترين خلل و تزلزلي راه نيافته، بلکه روز به روز پايه ي اعتقادم استواري بيشتر يافته است. علم بر بصيرت انسان مي افزايد و شخصي دانشمند خداي خود را بهتر مي شناسد و عظمت و قدرت و صنع وي را بيشتر ادراک مي کند. هرکشف تازه اي که در دنياي علم به وقوع مي پيوندد، صدها مرتبه بر استواري ايمان مي افزايد و آثار شرک و وسوسه هاي نهاني را که کم و بيش در باطن معتقدات ما وجود دارد از بين مي برد، و جاي آن را به افکار عالم خداشناسي و توحيد مي بخشد. ما مي توانيم براي خداشناسي و معتقدات خود دليل و برهان داشته باشيم و آن ها را اثبات کنيم. همان گونه که در علم طب کشفيات جديد علمي طرز فکر بشر را تغيير داده است و امروز پس از تشخيص مرض با وسايل جديد پزشکي، به جاي فصد و بخور، به معالجه ي اصولي آن اقدام مي کنيم، همان گونه هم علوم طرز فکر بشر را در مورد رابطه ي خالق و مخلوق تغيير داده است. سابق بر اين مردم امراض را خشم خداوندي مي دانستند که براي کفاره گناهان بشر قرار داده است، ولي امروزکشف شده که امراض نتيجه ي راه يافتن موجودات ذره بيني معيني به بدن ما مي باشند که مانند ساير پديده هاي طبيعي تابع قوانين مخصوصي هستند. چنان که ملاحظه مي شود، به هيچ وجه با معرفت به اين کشفيات و علوم چيزي از ايمان ما کاسته نشده بلکه با شناختن اين موجودات و تماشاي اين خلقت عظيم و قوانين شگفت آور آن بيش از پيش سر تعظيم و تقديس در برابر قدرت و عظمت آفريدگار جهان فرود مي آوريم و به جلال خداوندي وي واقف تر مي شويم.
هيچ کس نمي تواند آثار يک هنرمند را بدون آن که اطلاعاتي درباره ي خود هنرمند به دست آورد مورد مطالعه و تحقيق قرار دهد. به همين ترتيب، هرچه بيشتر در دقايق جهان و ساکنان آن به مطالعه بپردازيم، در مقابل صانع بزرگ و توانايي که اين جهان را ساخته است سر تعظيم فرود خواهيم آورد. رشته ي من زيست شناسي يعني مطالعه درحيات موجودات زنده است. در سراسر دستگاه پرشکوه آفرينش، از افلاک وکهکشان ها و خورشيدها، نقشي زيباتر از موجودات زنده اي نيست که در اين خاکدان ما زندگي مي کنند.
بوته ي شبدري را که درکنار جاده اي رسته است در نظر بگيريد! آيا اين همه ماشين آلات شگرفي که تاکنون بشر ساخته است مي توانند با اين گياه خودرو برابري کنند؟ اين شبدر خود ماشيني است به تمام معني شگفت آورو حيرت انگيزکه دائم رشد مي کند و هر روز هزاران نوع فعل انفعال فيزيکي و شيميايي انجام مي دهد و همه آن ها تحت کنترل يک ماده ي پروتوپلاسمي که تمام حيات طبيعي از آن تشکيل يافته قرارگرفته است.
اين « ماشين » زنده عجيب مصنوع قدرت کيست؟ آيا خدا خود با دست هاي خويش آن را ساخته و پرداخته و به ريشه و برگ و شاخه ي آن يک به يک رنگ و شکل و حالت داده است؟ نه، چنين نيست، بلکه خداوند موجود زنده را با استعداد توليد مثل آفريده است و اين استعداد در تمام انواع با تمام خواص و مشخصات از نسلي به نسلي ديگر منتقل مي شود. با اين صفات و مشخصات است که ما هميشه مي توانيم شبدر را بشناسيم. به نظر من، اين شگفت انگيزترين قسمت زيست شناسي است که تجليات قدرت و صنع خدايي را نمايان مي سازد، زيرا ما در برابر دنيايي قرار مي گيريم که بي نهايت کوچک و خرد است، و هسته ي اصلي تخم شبدرکه توليدمثل مي کند، حتي چندين مرتبه کوچک تر از يک سلول ساده است و فقط قوي ترين ميکروسکوپ ها قادر به تماشاي آن است. هر رگ و هر موي و هر شاخک روي ساقه و ريشه و برگ ها به راهنمايي مهندساني خرد از ذرات بسيار ريزي درون يک سلول به وجود آمده اندکه تمام گياه از آن مي رويد.
از طرف ديگر، اين ذرات بسيار ريز استعدادي دارند که مي توانند در مواقع لزوم، البته بسيار نادر، کيفيت اصلي خود را عوض کرده و نوعي تازه به وجود آورندکه از نسل هاي پيشين بهتر باشد. سابق بر اين اگرکسي مي گفت که بعضي از انواع در شکل نخستين آفرينش نيستند، مورد تکفير قرار مي گرفت، ولي امروز متفکران و روشنفکران جهان مي دانند که ايجاد قدرت توليدمثل در موجودات زنده و خلق استعداد تغيير در آن ها خود نشانه اي از حکمت و مشيت الهي است که نشان مي دهد تمام موجودات زنده به سوي کمال مي روند.
امروز دانشمندان در آستانه ي يک کشف تازه قرارگرفته اند و آن به وجود آوردن يک موجود زنده در لوله آزمايش است. البته هنوز اين کشف در مرحله ي کاملاً ابتدايي است، ولي موضوع از اين قرار است که دانشمندان چند ماده شيميايي را با ترتيب خاصي به هم آميخته اند تا ماده اي زنده به دست آورند. نام اين ماده اسيد « دزوکسي ريبونوکلئيک (3) » و علامت اختصاري آن DNA است. اين ماده ي شيميايي قبلاً جسمي بود که منحصراً در سلول هاي زنده به عمل مي آمد و همان ماده ي اصلي حيات يا عامل وراثت است که نسل به نسل منتقل مي شود و در تمام موجودات زنده اي که از آن به عمل مي آيد نقش و اثر خود را باقي مي گذارد.
DNA به آساني مي تواند از يک جسم زنده به پروتوپلاسم جسم زنده ي ديگر انتقال يابد و تمام خواص توارثي خود را حفظ کند. بدين ترتيب مي بينيم با ايجاد DNA بشرتوانسته است به خلقت اصلي موجودات زنده راه يابد. ولي در اين مورد دانشمندان اختلاف عقيده دارند. بعضي هنوز در ترديدند و بعضي فکر مي کنند که اين کار عملي نيست و از محالات است. اما فرض کنيم که اين کار با موفقيت تمام عملي شد، آيا ممکن است خللي به ايمان فرد نسبت به خدا وارد آورد؟ فقط ممکن است در عقيده ي کساني که ايمان سطحي دارند تزلزلي راه يابد، زيرا اشخاصي که ايمان راسخ دارند عقايدشان روي فهم و ادراک بنا شده، در مورد DNA نيز ناظر يکي از عجايب خلقت شده، بيش از پيش به ستايش صانع بزرگ خواهند پرداخت، صانعي که اين جهان پراسرار را آفريده و بشر را قادر ساخته است پرده از اسرار آفرينش آن بردارد.
ايمان استوار و راسخ به خدا فقط در نتيجه ي بصيرت و اطلاع کامل از حقايق جهان به وجود مي آيد.
پينوشتها:
1- Albert Mccombs Winchester.
2- داراي درجه ي M. A. و دکترا در فلسفه از دانشگاه تکزاس و تحصيلات عالي در دانشگاه شيکاگو، استاد سابق زيست شناسي در دانشگاه بايلور، از سال 1946 رئيس قسمت زيست شناسي دانشگاه استتسون و داراي تأليفات زيادي در جانورشناسي و زيست شناسي و وراثت و کتاب مشهور وراثت و زندگي شما، رئيس سابق آکادمي علوم فلوريدا، متخصص در وراثت و تأثير اشعه ي مجهول بر مگس دروزوفيلا.
3- DesoxYribonucleic.
آلن، فرانک؛ (1340)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سيد مهدي امين، علي اکبر صبا، عبدالعلي کارنگ و علي اکبر مجتهدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}